Skip to main content

مدیریت یکپارچه شهری

مدیریت یکپارچه شهری به معنای اتخاذ یک رویکرد کل‌نگرانه و طراحی سازوکارهایی جهت پیگیری رویکرد مذکور در مدیریت شهر است. به منظور تحقق یکپارچگی شناسایی عوامل مؤثر بر یکپارچگی و تفرق در مدیریت شهری ضروری است (کاظمیان، میرعابدینی، 1390، 27). در واقع مدیریت یکپارچه شهری بر مدیریت و سیاست‌گذاری شهری هدفمند بین سازمان‌های دخیل در اداره امور شهر تأکید دارد. به منظور یکپارچه‌سازی مدیریت شهری می‌توان از ابزارها و روش‌های مختلفی از قبیل واگذاری امور اداره شهر به شaهردار و شورای شهر نام برد. آقای قالیباف شهردار تهران یکی از راه‌های تحقق مدیریت یکپارچه شهری را فناوری اطلاعات می‌داند. و اعتقاد دارد که اگر که اگر این روش را در حوزه فن‌آوری اطلاعات دنبال کنیم مدیریت واحد اتفاق می افتد البته مدیریت واحد نه به معنای تمرکز زدایی و اینکه همه سازمانها کنار رفته و کار به یک سازمان سپرده شود بلکه با این کار مدیریت یکپارچه اتفاق می افتد (روزنامه کائنات، 1392، 5).

تجارب جهانی مدیریت یکپارچه شهری

در سال 2013 آقای دیجک و همکارانش در مقاله‌ای تحت عنوان «توسعه یکپارچه شهر با رویکرد مدیریت واحد برای شهرهای کشور اتیوپی» به منظور حل مسأله کمبود آب آشامیدنی در سطح شهرها و اداره مطلوب شهرها عوامل داخلی و خارجی سازمان را که تأثیر مستقیم و غیر مستقیم بر نحوه اداره شهرها را داشت مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاصل از تحقیقات آنان نشان می‌داد که مدیران ارشد شهری در اتیوپی با گسترش شهرها کنترل خود را بر اداره شهرها از دست می‌دهند و تأمین آب آشامیدنی به یک چالش جدی برای شهروندان تبدیل می‌شود بنابراین آقای دیجک و همکارانش برنامه جامع‌ای را تدوین و برای شهرهای اتیوپی به کار گرفتند. در قدم اول این برنامه جهت یکپارچه کردن مدیریت شهری، سازمان تأمین آب آشامیدنی و سازمان محیط زیست در هر شهر را زیر یک نهاد مدیریتی قرار دادند و سپس این نهاد را زیر نظر شهرداری هر شهر تعریف کردند. در قدم دوم تأمین منابع انسانی سازمان ها در برنامه تدوین شد. بر این اساس استخدام افراد دارای مهارت در زمینه‌های مورد نیاز در سازمان‌ها عملکرد مطلوب سازمان را به همراه خواهد داشت. پس از این اقدام باید در بین سازمان‌ها تعهد و همکاری لازم بین مدیران ارشد فراهم شده و تمام لایه‌های سازمان باید جهت رسیدن به یک هدف مشترک دارای یک مدیریت واحد باشند (Dijk, Pennink, Ruisink, 2013).

(برگرفته از کتاب برنامه ریزی استراتژیک در مدیریت شهری، دکتر غلامرضا لطیفی، علی سنایی)

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

ثبت سفارس

تعریف دولت محلی و تبیین جایگاه آن در شهرهای ایران

در طی دهه 1990 میلادی، دولت محلی به یکی از واژه‌های محوری علوم اجتماعی، به ویژه در حوزه نظریه سیاسی، علوم سیاسی و جغرافیای انسانی تبدیل شده است (برک‌پور، اسدی، 1387). تا کنون تعریف‌های گوناگونی از دولت محلی شده است. به عنوان مثال در کتاب مدیریت و حکمروایی شهری، آقای برک‌پور و اسدی به نقل از نظریه پردازان حکومت‌های محلی، دولت‌های محلی را چنین تعریف می‌کنند:

دولت، مجموعه‌ای از نهادهای رسمی و حقوقی با قدرت قانونی است. اما دولت محلی نوعی فرایند است. این فرایند نظام به هم پیوسته‌ای است که هم حکومت و هم اجتماع را در بر می‌گیرد و پاسخگویی، تناسب و آینده‌نگری، توانایی برخورد مؤثر با مسائل جاری و پیش‌بینی رویدادها را در بر می‌گیرد.

دولت محلی شامل مکانیسم‌ها، فرایندها و نهادهایی است که از طریق آن شهروندان و گروه‌های مردم، خواسته‌های خود را بیان می‌کنند. و این دولت محلی شامل دولت، بخش خصوصی و سازمان‌های جامعه مدنی است. در این سه حوزه باید نهادهای حکمروایی را برای کمک به توسعه انسانی پایدار به منظور کاهش فقر، ایجاد شغل، حفظ محیط زیست و پیشرفت زنان طراحی کرد (برک‌پور و اسدی به نقل از UNDP, ،1387).

 

عملکرد دولت محلی

در واقع دولت محلی پایین‌ترین سطح دولت در چارچوب نظام اداری یک کشور است. عملکرد دولت محلی بر اساس چارچوب قانونی و یا بر اساس تفویض قدرت سطوح بالاتر شکل می‌گید (قبادی، 1391، 54). در کشورهایی از قبیل ایالات متحده آمریکا و انگلستان که سابقه طولانی را در تشکیل حکومت‌های دارند به نظر می‌رسد توانسته‌اند جایگاه قانونی و شایسته این نهادهای مردمی را در اداره امور شهر به دست بیاورند. در این کشورها ساختار حکومت‌های محلی با کشورهای در حال توسعه دارای تفاوت‌های اساسی می‌باشد به عنوان مثال تأمین آب آشامیدنی شهر، تأمین نیروی برق شهر و اداره بیمارستان‌ها به عهده این نهاد می‌باشد در حالی در کشور ما این عوامل خارج از وظایف شهرداری‌ها می‌باشد.

 

حاکمیت محلی در ایران

اگر بخواهیم حکومت محلی را در ایران توصیف کنیم شاید نزدیکترین نهادی که با تعاریف حکومت محلی در ایران مطابقت دارد شهرداری است. شهرداری که در ایران بر اساس قانون مصوب سال 1334، وظایف آن بسیار محدود تعریف شده است از جمله این وظایف می‌توان به جمع‌آوری زباله، آسفالت معابر، زیباسازی و روشنایی شهر اشاره کرد که امروزه در کشورهای توسعه یافته، این وظایف جای خود را به وظایف بسیار گسترده و منعطف داده است. دولت محلی که نشأت گرفته از خود مردم در سطح محلی است به نظر می‌رسد هنوز در ایران جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. شهروندان هنوز در تهیه و اجرای طرح‌های شهری نقش چندان فعالی ندارند. شاید در نگاه اول به نظر برسد شوراهای شهر که نمایندگان مردم در مدیریت امور شهر هستند در مدیریت نقش فعالی دارند در حالی که در باطن چنین نیست زیرا معمولاً در سیاست‌ گذاری‌های شهر علاوه بر شوراها، نقش نماینده مجلس شهر مورد نظر و فرماندار و سایر نهادهای سیاسی پر رنگ‌تر از نقش شوراها به نظر می‌رسد.

هنوز زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی شهرها در ایران از نظر ثبات نظام اداری، جهت توسعه پایدار شهر به درستی تعریف نشده است. زیرساخت‌های حقوقی، اداری و مالی از قبیل مقررات زمین، سلسله مراتب حکومت‌های ملی و محلی، تأمین درآمدهای پایدار از بعد قانونی و قوانین مربوط به اخذ مالیات شهرداری از شهروندان هنوز به درستی جایگاه خود را در نظام اداری و قانونی کشور پیدا نکرده است. رشد دانش برنامه‌ریزی، طراحی و مدیریت شهری، پردازش اطلاعات و مشارکت مردمی از قبیل آگاهی عمومی، تشکل‌های اجتماعی و نهادهای مردمی هنوز دارای ساختار مناسب و جایگاه قانونی مناسب نمی‌باشد (پیرزاده و همکاران، 1387). در کتاب مدیریت شهری دکتر علامرضا لطیفی شرایط حکومت‌های محلی در ایران چنین تعریف شده است:

“شهرداری‌ها در ایران بخش بسیار محدود و مشخصی از مدیریت شهری را در اختیار دارند. اداره شهرها در ایران فاصله بسیار زیادی با حکومت شهری دارد. حتی حضور تعدادی نماینده مردم در شوراهای شهرها نیز نمی‌تواند شهرداری‌ها را به سطح مدیریت جامع شهری برساند. مهمترین مسائل اداره شهرها از دیدگاه شهرداری‌ها، تأمین برخی نیازهای عمومی شهر است. بنابراین مدیریت شهری در کشورهای اروپایی که به عنوان دستگاه حاکمه عمل می‌کند با مدیریت شهری در ایران که اداره نظارت و نگهداری شهر است، تفاوت ماهوی دارند” (لطیفی به نقل از سعیدنیا، 1391، 57).

موارد ذکر شده در واقع جایگاه نامناسب حکومت محلی در شهرهای ایران را بیان می‌کند. اما به نظر می‌رسد مشکل اساسی بعد از اصلاح قوانین شهری و زیرساخت‌ها، نحوه اداره و شیوه مدیریت حکومت‌های محلی باشد. امروزه ضعف بنیادهای مدیریت شهری، عدم اختیار کافی مدیران شهری جهت تصمیم‌گیری در مدیری امور شهری به صورت یکپارچه و وجود سوابق ریشه‌دار مدیریت متمرکز دولتی باعث شده تا مدیریت امور شهری عملکرد موفقی نداشته باشد. به نظر می‌رسد بعد از اصلاح نظام ساختار اداری و قوانین شهری کشور، مدیریت یکپارچه شهری حلقه مفقودی در مدیریت موفق امور شهری باشد.

(برگرفته از کتاب برنامه ریزی استراتژیک در مدیریت شهری، غلامرضا لطیفی، علی سنایی، 1394).

 

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  مدیریت شهری و برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

 

ثبت سفارس

تدوین برنامه‌ریزي استراتژیک

فرآیند کلی تدوین برنامه‌ریزي استراتژیک در سازمان‌هاي عمومی

آقای برایسون فرایند کلی برنامه‌ریزی استراتژیک را در ده مرحله بیان می‌کند. به عبارت دیگر به نظر می‌رسد مدل ارائه شده توسط آقای برایسون نسبت به سایر مدل‌ها منطقی‌تر و در عین حال مشارکتی‌تر است. این ده مرحله عبارتند از:

  1. توافق اوليه: در اين مرحله ضرورت برنامه‌ريزي استراتژيك براي سازمان مورد برنامه‌ريزي بررسي شده و آشنايي با اين نوع برنامه‌ريزي حاصل مي‌شود. سازمانها، واحدها، گروهها يا افرادي كه بايد در برنامه‌ریزی درگير شوند مشخص گرديده و توجيه مي‌شوند. مراحلي كه در برنامه‌ريزي بايد انجام شوند شرح داده مي‌شوند. روش انجام برنامه‌ريزي، زمانبندي انجام، آيين‌نامه‌هاي مورد نياز براي جلسات و نحوة گزارش‌دهي مشخص مي‌گردند و منابع و امكانات لازم تعيين مي‌گردند.
  2. تعيين وظايف: وظايف رسمي و غير رسمي سازمان «بايدهايي» است كه سازمان با آنها روبروست. در اين مرحله هدف اين است كه سازمان و افراد آن وظايفي را كه از طرف مراجع ذيصلاح (دولت، مجلس و.‌.‌.) به آنها محول شده است شناسايي نمايند. شايد اين هدف به ظاهر خيلي روشن باشد ولي اين واقعيت در بيشتر سازمانها وجود دارد كه بيشتر افراد اختيارات و وظايف سازماني را كه در آن مشغول بكارند نمي‌دانند و اساسنامه آن را حتي براي يكبار مطالعه نكرده‌اند. از طرف ديگر وظايف محول شده به سازمان عموماً كلي بوده و تمام فضايي را كه سازمان مي‌تواند در آن فعاليت كند تعريف نمي‌كند. بنابراين ضروري است كه با مطالعه وظايف مكتوب و مصوب سازمان اولاً با آن وظايف آشنا شد (كه از اين طريق بعضي از اختيارات و ذينفعان سازمان نيز شناسايي مي‌گردند)، ثانياً مواردي را كه در حيطه اختيارات سازمان قرار مي‌گيرند اما تا بحال كشف نشده‌اند، شناخت.
  3. تحليل ذينفعان: ذينفع فرد، گروه يا سازماني است كه مي‌تواند بر نگرش، منابع يا خروجی‌هاي سازمان تأثير گذارد و يا از خروجي‌هاي سازمان تأثير پذيرد. تحليل ذينفعان پيش درآمد ارزشمندي براي تنظيم بيانيه مأموريت سازمان است. تحليل ذينفعان بسيار ضروري است، چرا كه رمز موفقيت در بخش دولتي و غيرانتفاعي ارضاي ذينفعان كليدي سازمان است. اگر سازمان نداند كه ذينفعانش چه كساني هستند، چه معيارهايي براي قضاوت درباره سازمان به كار مي‌برند، و وضعيت عملكردي سازمان در قبال اين معيارها چيست، به احتمال زياد نخواهد توانست فعاليت‌هايي را كه بايد براي ارضاي ذينفعان كليدي خود انجام دهد، شناسايي كند.
  4. تنظيم بيانيه مأموريت سازمان: مأموريت سازمان جملات و عباراتي است كه اهداف نهايي سازمان، فلسفه وجودي، ارزش‌هاي حاكم بر سازمان و نحوة پاسخگويي به نياز ذينفعان را مشخص مي‌كند. علاوه بر اين موارد، اختلافات درون سازماني را مرتفع ساخته و بستر بحث‌ها و فعاليت‌هاي سازنده و مؤثر را هموار مي‌كند. توافق بر مأموريت سازمان، تمام فعاليت‌هاي آن را همسو مي‌سازد و انگيزش و توجه ذينفعان سازمان خصوصاً كاركنان آن را افزايش مي‌دهد.
  5. شناخت محيط سازمان: اساس استراتژيك عمل كردن شناخت شرايط است. يك بازيكن موفق فوتبال علاوه بر اينكه از توانايي‌ها و وظايف هر يك از اعضاي تيم خود آگاهي دارد، سعي مي‌كند شرايط تيم مقابل و نقاط قوت و ضعف هر يك از افراد آن را دريابد و با داشتن اين مأموريت در ذهن يعني پيروز شدن در بازي، در هر لحظه بهترين حركت را انجام دهد. براي اينكه يك سازمان نيز در رسيدن به مأموريت خود موفق گردد بايد شرايط حاكم بر خود را به خوبي شناسايي نمايد. در اين مرحله، محيط خارجي سازمان در قالب شرايط سياسي، اقتصادي، اجتماعي و تكنولوژيكي مورد بررسي قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آنها براي سازمان تعيين مي‌گردند. در راستاي شناخت محيط سازمان، در اين مرحله محيط داخلي نيز در قالب ورودي‌ها، خروجي‌ها، فرايند و عملكرد سازمان مورد مطالعه قرار مي‌گيرند.
  6. تعيين موضوعات استراتژيك پيش روي سازمان: اين مرحله قلب فرايند برنامه‌ريزي استراتژیک است. موضوعات استراتژيك تصميمات سياسي و اساسي هستند كه بر اختيارات، مأموريت، ارزشها، محصول يا خدمات ارائه شده، مراجعان يا استفاده‌كنندگان، هزينه‌ها، تأمين منابع مالي، سازمان يا مديريت تأثير مي‌گذارد. هدف اين مرحله تعيين انتخاب‌هايي است كه سازمان با آنها مواجه است.
  7. تعيين استراتژيها: به منظور پرداختن به هر يك از موضوعات استراتژيك پيش روي سازمان بايد اقداماتي صورت گيرد كه در قالب برنامه‌ها، اهداف، طرحها و . . . بيان مي‌شوند. اين اقدامات استراتژي ناميده مي‌شوند. در واقع استراتژي عبارت است از قالبي از اهداف، سياست‌ها، برنامه‌ها، فعاليت‌ها، تصميمات يا تخصيص‌هاي منابع كه مشخص مي‌كنند سازمان چيست، چه كاري انجام مي‌دهد و چرا آن را انجام مي‌دهد. استراتژي‌ها مي‌توانند تحت سطوح سازماني، وظايف و محدودة زماني متفاوتي تعريف شوند.
  8. شرح طرحها و اقدامات: اين مرحله مي‌تواند در قالب مرحله قبل، مرحله تعيين استراتژي‌ها، انجام شود اما از آنجايي كه كار برنامه‌ریزی استراتژيك با تعيين استراتژي‌ها به پايان مي‌رسد و اجراي آن در قالب تعريف طرح‌ها و اقدامات و مديريت استراتژیک برنامه تهيه شده انجام مي‌شود اين تفكيك صورت گرفته است. به عبارت ديگر از اين مرحله به بعد از مدل برايسون مربوط به اجراي برنامه و مديريت استراتژيك مي‌گردد. در اين مرحله به منظور اجراي هر يك از استراتژيهاي انتخاب شده تعدادي طرح و اقدام تعريف مي‌گردد.
  9. تنظيم دورنماي سازماني براي آينده: در اين مرحله، توصيفي از شرايط آينده سازمان در صورت بكارگيري استراتژي‌هاي تدوين شده و استفاده از تمام نيرو و منابع سازمان، ارائه مي‌شود. اين توصيف دورنماي موفقيت سازمان ناميده مي‌شود كه در آن شرحي از مأموريت، استراتژي‌هاي اساسي، معيارهاي عملكرد، بعضي از قواعد تصميم‌گيري مهم و استانداردهاي اخلاقي مد نظر همة كارمندان ارائه مي‌شود. در صورت تنظيم چنين دورنمايي، افراد سازمان خواهند دانست كه چه انتظاري از آنها مي‌رود، پويايي و همسويي انگيزه و نيروي افراد در رسيدن به اهداف سازمان به وجود آمده و نياز به نظارت مستقيم كاهش مي‌يابد.
  10. برنامه عملياتي يكساله: در اين مرحله با استفاده از اطلاعات تدوين شده در مرحله هشتم و بر اساس اولويت‌هاي تعيين شده توسط تصميم‌گيران، يك برنامه عملياتي تهيه شده و بر اساس آن مديريت و كنترل طرحها و اقدامات انجام مي‌شود.

 

فرایند عملی برنامه‌ریزی استراتژیک

گام اول: آغاز نمودن فرآیند برنامه ریزي استراتژیک و توافق بر روي آن هدف از انجام این فعالیت انجام مذاکره بین تصمیم گیران سازمان و خبرگان بر روي فرآیند کلی برنامه ریزي استراتژیک، برنامه زمانی، فعالیتهاي کلیدي، مسؤولیت ها و منابع مورد نیاز است. در نتیجه لازم است تا یک ارزیابی آمادگی 20 با هدف تعیین مقدار توانمندي سازمان براي انجام برنامه ریزي استراتژیک انجام پذیرد.

گام دوم: واضح نمودن قوانین و الزامات حاکم بر سازمان هدف از انجام این فعالیت روشن نمودن الزاماتی است که در مسیر حرکت و فعالیت هاي سازمان گذارده شده است. به عبارتی دیگر الزامات عبارت اند از قوانین و مقرراتی که مراجع قانون گذار دولتی آنها را تعیین می کنند و سازمان باید در راستاي آن قوانین و مقررات حرکت نماید و از آنها تخطی ننماید.

گام سوم: شناسائی ذي نفعان و تدوین یا تبیین مأموریت و ارزشهاي سازمان در ابتداي این فعالیت باید ذینفعان داخلی و خارجی سازمان شناسایی شوند و نحوه تعامل با ذینفعان کلیدي داخلی و خارجی تا انتهاي فرآیند تعیین شود. سپس می توان با استفاده از نظرات و انتظارات ذینفعان به تبیین ماموریت سازمان پرداخت. ماموریت سازمان بیانیه اي است که مواردي مانند فلسفه وجودي سازمان، حوزه جغرافیایی فعالیت، محصولات و خدمات ارائه شده و خدمت گیرندگان در آن مطرح می گردد. بیانیه ارزش ها نیز بیانیه اي است که ارزش ها و باورهاي مدیران سازمان در آن طرح شده است و راهنماي کارکنان سازمان جهت انجام فعالیت هایشان است.

گام: ارزیابی درونی و محیطی جهت شناسائی نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و چالش ها تهدیدات در این فعالیت محیط درونی و بیرونی سازمان به منظور شناسائی پیامدهاي 21 استراتژیک نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و چالش هاي سازمان مورد بررسی قرار می گیرد. بررسی محیطی بیرونی می تواند شامل بررسی عوامل قانونی، عوامل اقتصادي، عوامل اجتماعی، عوامل تکنولوژیکی، عوامل فرهنگی و غیره باشد. همچنین بررسی محیط درونی می تواند شامل بررسی عواملی مانند فرهنگ سازمانی، تکنولوژي هاي در اختیار سازمان، توانمندي مدیریت و پرسنل و غیره باشد.

گام پنجم: شناسائی موضوعات استراتژیک نتیجه حاصل از انجام چهار فعالیت ابتدائی منجر به شناسائی موضوعات استراتژیک سازمان می شود. تعیین موضوعات استراتژیک مهمترین بخش و اصطلاحاً قلب فرآیند برنامه ریزي استراتژیک است. این موضوعات چالش هایی بنیادي هستند که از الزامات، مأموریت و ترکیب و سطح محصول یا خدمت، هزینه ها، تامین مالی، ساختار، فرآیندها و مدیریت سازمان ناشی می شوند.

گام ششم: طرح ریزي استراتژي ها جهت مدیریت و کنترل موضوعات استراتژیک هدف از انجام این فعالیت تدوین و طرح ریزي استراتژي ها براي مقابله یا استفاده از موضوعات استراتژیک بدست آمده از فعالیت پنج است. استراتژي هاي بدست آمده می توانند ظرف یا شرایط را براي دیگر برنامه هاي تغییر مانند بازآفرینی سازمان، مهندسی مجدد، بهبود فرآیندها و یا برنامه هاي رقابت و همکاري فراهم کنند.

گام هفتم: مرور برنامۀ استراتژیک و بکار گیري آن فعالیت هفتم قدم ابتدائی براي پیاده سازي برنامه استراتژیک بوده و هدف از انجام این فعالیت از طرفی مرور و بازبینی مراحل قبل فرآیند و رفع ناسازگاري بین نتایج بدست آمده می باشد. فعالیت هفتم قدم ابتدائی براي پیاده سازي برنامه استراتژیک بوده و هدف از انجام این فعالیت کسب تعهد رسمی براي بکارگیري برنامه هاي تدوین شده می باشد.

گام هشتم: تدارك یک چشم انداز اثر بخش سازمانی براي آینده هدف از انجام این فعالیت تدارك چشم اندازي است که وضعیت سازمان را پس از پیاده سازي استراتژي هاي تدوین شده به تصویر بکشد. این چشم انداز می تواند در ایجاد توافق و تعهد بیشتر بین ذي نفعان براي پیاده سازي برنامه استراتژیک کمک شایانی بکند و بعلاوه به مدیران و کارکنان نیز کمک می کند تا از آن بعنوان راهنمائی جهت انجام فعالیتهاي خویش استفاده کنند. بسیاري از سازمانها توانائی آن را ندارند که قبل از انجام حداقل یکبار فرآیند تدوین استراتژي، چشم اندازي اثر بخش تدوین کنند، بنابراین چشم انداز آنها بیشتر از آنکه نقش راهنما براي تدوین استراتژي داشته باشد، نقش راهنما براي اجراي استراتژي را بر عهده دارد.

گام نهم: ایجاد فرآیند اثر بخش پیاده سازي هدف از انجام این فعالیت آن است که نظام هایی مناسب جهت پیاده سازي استراتژي هاي تدوین شده بکارگرفته شوند، اضافه براین هر چقدر که استراتژیها در مرحله تدوین با ملاحظات اجرائی طرح ریزي شده باشند و افراد مسئول پیاده سازي استراتژي در فرآیند مدیریت استراتژیک درگیر باشند احتمال موفقیت حاصل از پیاده سازي استراتژي ها بیشتر میشود.

گام دهم: ارزیابی مجدد فرآیند برنامه ریزي استراتژیک و استراتژي ها فعالیت آخر مرور و ارزیابی استراتژي هاي اجرا شده و فرآیند برنامه ریزي استراتژیک می باشد، هدف از انجام این فعالیت کشف و دانستن مواردي است که انجام شده و به نتیجه مطلوب رسیده، مواردي که انجام نشدند و به نتیجه مطلوب نرسیدند و بعلاوه شناسائی دلائل انجام نشدن آنها می باشد و بطور خلاصه اطلاعات لازم جهت انجام فرآیند برنامه ریزي استراتژیک جمع آوري و ارزیابی می شود (مشتری، موسوی، 1385، 23).

 

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

 

ثبت سفارس

برنامه‌ریزی استراتژیک

واژه «استراتژيك» معني هر آنچه را به استراتژي مربوط باشد در بردارد. واژه «استراتژي» از كلمه يوناني “استراتگوس” گرفته شده است كه به معناي رهبري است. برنامه‌ریزی استراتژیک گونه‌ای از برنامه‌ریزی است که در آن هدف، تعریف و تدوین استراتژی‌هاست . از آنجایی که استراتژی می‌تواند عمر کوتاه یا بلند داشته باشد برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند برنامه‌ریزی بلند‌مدت یا کوتاه‌مدت باشد.

بيشتر برنامه ریزی ها براساس ديدگاه عقلايي، داراي شكل “آرمانها و اهداف ـ طرحها و اقدامات ـ منابع مورد نياز”مي‌باشند. در اين مدلها، ابتدا آرمانها و اهداف تبيين شده، سپس طرحها و اقدامات لازم تعيين و در نهايت منابع مورد نياز براي انجام برآورد مي‌گردند. تغيير در شرايط محيط، سياستها، نگرشها، ديدگاهها، ساختارها، نظامها و . . . عواملي هستند كه بر آرمانها و اهداف برنامه ريزي تأثير گذاشته و در نهايت باعث تغيير برنامه مي‌گردند.

برنامه ريزي در شكل عقلايي فوق، ظرفيت و توانايي مقابله با چنين تغييراتي را نداشته و منجر به شكست مي‌گردد. اين شرايط موجب رشد اين تفكر شد كه در برنامه ريزي بايد بتوان مطابق با تغييرات، جهت حركت سازمان را تغيير داد و جهت و رفتار جديدي را در پيش گرفت. اين نگرش زمينه‌ساز ابداع برنامه ریزی استراتژیک شد. برخلاف برنامه ريزي سنتي كه در آن آرمانها و اهداف تعيين مي‌شوند هدف برنامه ريزي استراتژيك، تبيين و تدوين استراتژي است. بسته به نوع، تنوع و ماهيت تغييرات موجود در محيط مي‌توان تركيبي از برنامه ريزي سنتي و برنامه ریزی استراتژیک را بكار برد.

تعاريف مختلف و متفاوتي از استراتژي ارائه شده است. در اينجا تعريفي ارائه مي‌شود كه بتواند مفهوم آن را در برنامه ريزي استراتژيك مشخص نمايد. استراتژي برنامه، موضع، الگوي رفتاري، پرسپكتيو، سياست يا تصميمي است كه سمت و سوي ديدگاهها و جهت حركت سازمان را نشان مي‌دهد. استراتژي مي‌تواند تحت سطوح سازماني، وظايف و محدوده زماني متفاوت تعريف شود.

 

مزایای برنامه ریزی استراتژیک را شرح دهید:

  • قبل از پیش آمدن مشکلات احتمالی از وقوع آنها خبر می‌دهد.
  • به علاقمند شدن مدیران به سازمان کمک می‌کند.
  • تغییرات را مشخص کرده و شرایط عکس‌العمل در برابر تغییرات را فراهم می‌کند.
  • هر نیازی را که برای تعریف مجدد سازمان ضروری است تعیین می‌کند.
  • برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بستر مناسب ایجاد می‌کند.
  • به مدیران کمک می‌کند که درک روشن‌تری از سازمان داشته باشند.
  • شناخت فرصتهای بازارهای آینده را آسان‌تر می‌سازد.
  • دیدی هدفمند از مسائل مدیریت ارائه می‌دهد.
  • قالبی برای بازنگری اجرای برنامه و کنترل فعالیتها ارائه می‌دهد.
  • به مدیران کمک می‌کند که تا در راستای اهداف تعیین شده تصمیمات اساسی را اتخاذ کنند.
  • به نحو مؤثرتری زمان و منابع را به فرصت‌های تعیین شده تخصیص می‌دهد.
  • هماهنگی در اجرای تاکتیکهایی که برنامه را به سرانجام می‌رسانند بوجود می‌آورد.
  • زمان و منابعی را که باید فدای تصحیح تصمیمات نادرست و بدون دید بلندمدت گردند، به حداقل می‌رساند.
  • قالبی برای ارتباط داخلی بین کارکنان به وجود می‌آورد.
  • ترتیب‌دهی اولویتها را در قالب زمانی برنامه فراهم می‌آورد.
  • مزیتی برای سازمان در مقابل رقیبان به دست می‌دهد.
  • مبنایی برای تعیین مسئولیت افراد ارائه داده و به موجب آن افزایش انگیزش را باعث می‌شود.
  • تفکر آینده‌نگر را تشویق می‌کند.
  • برای داشتن یک روش هماهنگ، یکپارچه همراه با اشتیاق لازم از سوی افراد سازمان در برخورد با مسائل و فرصتها، انگیزش ایجاد می‌کند.
  • بعد کلان نگر این برنامه مانع از ایستایی سازمان می‌شود و اینده سازمان را تضمین می کند.

 

ویژگی‌های برنامه ریزی استراتژیک کدامند؟

فرایند برنامه ریزی استراتژیک اساساً فرایندی هماهنگ کننده بین منابع داخلی سازمان و فرصتهای خارجی آن نمی‌باشد. بنابراین فرایند برنامه ریزی استراتژیک، یک فرایند مدیریتی شامل هماهنگی قابلیتهای سازمان با فرصتهای موجوداست. این فرصتها در طول زمان تعیین شده و برای سرمایه‌گذاری یا عدم سرمایه‌گذاری منابع سازمان روی آنها، مورد بررسی قرار می‌گیرند.

حوزه‌ای که در آن تصمیمات استراتژیک اتخاذ می‌گردند شامل 1- محیط عملیاتی ،2- مأموریت و ۳- اهداف می‌باشد.

برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که این عناصر را با یکدیگر در نظر گرفته و گزینش گزینه‌های استراتژیک سازگار با این سه عنصر را آسان می‌سازد و سپس این گزینه‌ها را بکار گرفته و ارزیابی می‌کند. باید توجه داشت که هر فرایند برنامه ریزی استراتژیک زمانی باارزش است که به تصمیم‌گیرندگان اصلی کمک کند که به صورت استراتژیک فکر کرده و عمل کنند. برنامه ریزی استراتژیک به خودی خود هدف نیست بلکه تنها مجموعه‌ای از مفاهیم است که برای کمک به مدیران در تصمیم‌گیری استفاده می‌شود.

می‌توان گفت که اگر استراتژیک فکر کردن و عمل کردن در فرایند برنامه ریزی استراتژیک به صورت عادت درآید، آنگاه فرایند می‌تواند کنار گذاشته شود.رویکرد استراتژیک دارای خصلتی متناقض نماست . این بدان معنی است که از یک سو کلی نگر با نگرشی فراگیر است و از سوی دیگر عملگراست و به عنوان نوعی روش کاربردی نیز کار می کند.

از پيشروترين شيوه هاي برنامه ريزي كه در سال هاي اخير در علوم انساني رواج يافته برنامه ريزي راهبردي است. مشخصه هاي اصلي برنامه ریزی راهبردی در سطح اجتماع محلي، معطوف به شناخت نقاط قوت و ضعف و مخاطرات به منظور دستيابي به موضوعات محوري و تعيين اهداف و مقاصد است .

رسيدن به اهداف موردنظر در برنامه ريزي راهبردي مستلزم طي كردن چندين مرحله است . مراحل اصلي برنامه ريزي راهبردي در اجتماع محلي را مي توان در هفت بخش دسته‌بندي كرد:
  • كاوش در محيط زيست؛
  • انتخاب موضوعات محوري
  • تدوين اهداف كلان؛
  • تحليل عوامل دروني و بيروني؛
  • تدقيق اهداف و راهبردها در هر زمينه؛
  • تدوين برنامه اجرايي؛
  • مراقبت، اصلاح و پي گيري

 

هدف نهايي در برنامه ريزي راهبردي

آن است كه نتايج راهبردها را در سازگاري مناسب با عوامل داخلي و خارجي توسعه دهد .

برنامه‌ريزي استراتژيك فناوري اطلاعات براي هر سازمان، سندي است كه معماري اطلاعات سازمان را در پرتو ملاحظات استراتژيك مانند ماموريت، اهداف و اولويت هاي سازمان تعيين كرده و برنامه اجرايي لازم براي دستيابي به سيستم ها و پايگاههاي اطلاعاتي را در سطح سازمان تعيين مي كند. به عبارت ديگر، برنامه‌ريزي استراتژيك فناوري اطلاعات منشور و برنامه كلان سازمان در زمينه سيستم‌هاي اطلاعاتي و به طور كلي، فناوري اطلاعات است. (چاروسه)

 

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

ثبت سفارس

خصوصيات برنامهريزي

برنامه ريزي متكي بر انتخاب و مرتبط ساختن حقايق است . حقايق ، مفاهيم واقعي قابل آزمون و اندازه گيري هستند . ديدگاه ها ، عقايد ، احساسات و ارزش ها به عنوان حقايقي تلقي مي شوند كه فرايند برنامه ريزي، براساس آنها سازمان داده مي شود . همانطور كه اشاره شد برنامه ريزي صرفاً يك فرايند تصميم گيري نيست بلكه فرايندي شامل روشن ساختن و تعريف حقايق و تشخيص تفاوت بين آنهاست يا به عبارتي گونه اي فرايند ارزيابي است كه در پايان آن براي انتخاب حقايق ارزيابي شده  تصميم گيري مي شود . برنامه ريزي از نظر دنينگ[1] (1971) يك فرايند ذهني آگاهانه با خصوصيات زير است:

  • تشخيص يك نياز يا انعكاس يك انگيزه
  • جمع آوري اطلاعات
  • مرتبط ساختن اطلاعات و عقايد
  • تعريف اهداف
  • تأمين اقدامات
  • پيش بيني شرايط آينده
  • ساخت زنجيره هاي متفاوتي از اقدامات مبتني بر تصميمات متوالي
  • رتبه بندي و انتخاب گزينه ها
  • تعريف سياست ها
  • تعريف معيارهاي ابزار ارزيابي برنامه

 

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

ثبت سفارس

تعریف برنامه ریزی

برنامه ريزي عبارتست از برآورد احتياجات آينده و تعيين منابع براي تأمين آن احتياجات، به عبارتي ديگر برنامه ريزي تصميم گيري در مورد آنچه كه بايد انجام گيرد و اينكه چگونه بايد صورت گيرد، توصيف مي شود . برنامه ريزی فرايندي است كه در آن نحوه توليد ، گردش و هماهنگي اطلاعات در بخش كارشناسي به نحو سازمان يافته اي به بخش تصميم گيري مرتبط مي گردد . [1]

 

 مينتزبرگ

[2]( 1994) برنامه ريزي فكركردن راجع به آينده يا كنترل آن نيست بلكه فرآيندي است كه مي تواند در انجام اين امور مورد استفاده قرار گيرد . برنامه ريزي تصميم گيري در شكل معمول آن نيست بلكه مجموعه اي از تصميمات هماهنگ اتخاذ شده در قالب فرايند برنامه ريزي است . برنامه ريزي مي تواند براي زمان حال يا آينده انجام شود . برنامه ريزي عبارتست از فرايند سیستماتیک مشخص و به هم پيوسته، براي توليد يك خروجي منسجم در قالب سيستمي هماهنگ از تصميمات . [3]

برطبق اين تعريف تصميم گيري هاي مقطعي و ناپيوسته و اتخاذ سياست ها براي پيشبرد سازمان در زمان حال يا آينده برنامه ريزي نيستند . اگرچه بعضي از شركت ها و سازمان ها بدون برنامه ريزي توانسته اند آينده سازمان را در نظر داشته و بقاي آن را تضمين نمايند.

برنامه ريزي فرايندي است كه مي تواند در هدايت سازمان به كار گرفته شود .برنامه ریزی نقطه مقابل تصمیمات عجولانه و احساسی و عوامانه است.برنامه ریزی باید در خدمت سعادت و بهروزی جامعه باشد،برنامه ریزی که نتواند به بهبود شرایط زندگی افراد یک جامعه کمک نماید از آغاز منجر به شکست است و یکی از اساسی ترین اهداف برنامه ریزی تعدیل نابرابریها است که در این خصوص مفاهیم عدالت گری اجتماعی و اقتصادی تصاویر افقهای دور دست اند.

[1] . علي اكبر رامشك ” برنامه ريزي استراتژيك با رويكرد مهندسي مجدد » . پايان نامه كارشناسي ارشد مهندسي صنايع دانشگاه علم و صنعت ايران ، پاييز 1381.

2.Mintzberg

[3] . حسين رحمان سرشت . ” مديريت راهبردي در انديشه نظريه پردازان ” . انتشارات علامه طباطبايي ،چاپ اول ، پاييز 1383

 

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

 

ثبت سفارس

تعريف مديريت

در باره تعريف مديريت اتفاق نظر خاصي در دست نيست و صاحبنظران و نظريه پردازان علم مديريت با اهداف و سوگيري هاي گوناگون، تعاريف متفاوتي ارائه كرده اند.

– فالت، ۱۹۲۴ ” مديريت عبارتست از: هنر انجام كار به وسيله ديگران ”

– فوستر، ۱۹۶۷”فراگرد تبديل اطلاعات به عمل؛ اين فراگرد تغيير و تبديل را تصميم گيري مي ناميم”

دانلي و همكاران” فراگرد هماهنگ سازي فعاليت فردي وگروهي در جهت هدفهاي گروهي ”

 

مدیریت استراتژیک

واژه استراتژياز ريشه يوناني استراتژی[1] به معناي فرمانده، استراتژیگما[2] به معناي رهبر گرفته شده است.مفهوم استراتژي ابتدا به معناي فن، هدايت،تطبيق و اگو[3] به معني ارتش و استراتوس[4] ارتش، مركب از هماهنگ سازي نيروها جهت نيل به اهداف جنگ در علوم نظامي بكار گرفته شد. در جاي ديگر استراژي بدين شكل تعريف مي شود:

مجموعه اي از اهداف اصلي و سياستها و برنامه هاي كلي به منظور نيل به اين اهداف است به گونه اي كه  استراتژي »و چه نوع سازماني فعاليت مي كنيم و يا مي خواهيم قادر به تبيين اين موضوعات باشد كه در چه كسب و كاري « فعاليت نماييم.

هنوز دير بازي از ظهور متفكراني بزرگ چون فرديك تيلور و آدام اسميت و تأثيرات انديشه ايشان بر توسعه صنعتي جوامع غربي نگذشته است كه چارچوب بسياري از نظرات ايشان سست شده جملگي به عنوان نگرش سنتي و فاقد كارايي لازم براي تأمين نيازهاي موجود ، به بوته فراموشي سپرده شده اند .

 

تئوری‌های سازمانی

تئوري هاي سازماني بايد به طور مستمر مورد بازنگري قرارگيرند . اهداف و آرمان هاي سازماني بايد هر از چندگاهي دوباره تعريف شده وبه طور خلاصه داراي قابليت پيش بيني شگفتي باشند . آينده نيز به قدري سريع حركت مي كند كه نمي توان آن را پيش بيني نمود لذا بايد به جاي برنامه ريزي محض ، بر داشتن ديدگاه استراتژيك در شرايط محيطي و پاسخگويي سريع سرمايه گذاري نمود . شتاب تغييرات سبب تغيير قواعد پيروزي در تجارت و صنعت شده است . شرايط جديد ، توانمندي هاي فكري فراتر از اذهان تك تك ابرمردهاي كارآفرين را مي طلبد و بايد با مكانيزم هايي به تجمع دانايي پرداخته ، راهكارهاي كارآمد را انتخاب كرده تا بتوان به بهترين دستاوردها رسيد .

با توجه به مطالب بيان شده برنامه ريزي استراتژيك براي سازمان ها به عنوان راهكار نوين مديريتي مي باشد در اينجا برخي از اصطلاحات و مفاهيم برنامه ريزي استراتژيك توضيح داده شده است .

[1] Sterategy

[2] strategema

[3] ago

[4] stratos

 

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  رشته مدیریت شهری و برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

ثبت سفارس

مدیریت شهری و رقابت‌پذیری

با توجه به تغيير در عوامل مؤثر بر رقابت كلانشهرها، عامل مكان جغرافيايي، معنايي متفاوت يافته و تحت تأثير عامل فضا قرار گرفته است. به عبارت ديگر، برندسازي براي مكان‌ها وجهه فضايي آنها را نشان مي‌دهد كه متأثر از عامل ارتباطات جهاني شهرها و همكاري شبكه‌اي شهرهاست. به اين شكل، يكي از وظايف مديريت شهري، كمك به ايجاد برندي مناسب با ظرفيت‌ها و توانايي‌هاي اقتصادي شهرهاست. همانگونه كه موفقيت رقابتي شركت‌ها به شدت با محيط اقتصادي، سياسي و فرهنگي كشورهايي كه در آن مستقر هستند، وابسته مي‌باشد، موفقيت شهرها نيز به عامل تصويرسازي مناسب براي شهرها وابسته است. تصميم‌سازي مناسب براي ايجاد تصوير بهتر و جذب سرمايه به شهرها با كمك برندسازي، از جمله اقداماتي مي‌باشد كه بر عهده مديريت شهري است. اين راهبردها بايد منطبق بر مزيت‌هاي منطقه‌اي شهرها باشند. اين بدان معناست كه عوامل مزيت رقابتي به طور منطقه‌اي تعيين مي‌شوند. به بيان ديگر، پايداري رقابت‌هاي منطقه‌اي، در مزاياي محلي نهفته است (قادری و همکاران؛ 1392: 48).

امروزه چهار راهكار اساسي براي بهبود چهره و تصوير عمومي از شهرها وجود دارد كه معمولاً از تركيبي از راهكارهاي مختلف استفاده مي‌شود:

  • توسعه خدمات اجتماعي: هدف از اين راهكار، ارتقاي كيفيت محيطي براي ساكنيني كه اكنون در جامعه مورد نظر در حال زندگي و كار هستند و ساكنين بالقوه يا خريداران آتي مكان، مي‌باشد. اين راهكار، از توسعه خدمات آموزشي، تسهيلات بهداشتي، خدمات رفاهي و اداري و … پشتيباني مي‌نمايد.
  • برنامه‌ريزي و طراحي مجدد شهري كه بر بهبود كيفيت‌هاي فضايي مكان تأكيد دارد.
  • توسعه زيرساخت‌هاي اقتصادي كه بر توسعه زيرساخت‌هايي نظير راه‌هاي ارتباطي، تأمين برق و سوخت، ارتباطات و نظاير آنها متمركز است.
  • برنامه‌ريزي و مديريت بازاريابي مكان (Jensen et al., 1997).

 

سرمایه اجتماعی

به طور كلي سرمايه اجتماعي، مبادله اقتصادي را در محيط كلان شهري تسهيل مي‌كند و از هزينه‌هاي مبادله در اقتصاد شهري مي‌كاهد. سرمايه اجتماعي در فرايند توليد، همانند ساير عوامل توليدي (سرمايه فيزيكي، نيروي كار، تكنولوژي و سرمايه انساني) ايفاي نقش مي‌كند. همچنين سرمايه اجتماعي، ميزان نرخ تراكم و كيفيت انواع ديگر سرمايه‌ها را (به ويژه سرمايه انساني) تحت تأثير قرار مي‌دهد. بر اين اساس، مديريت شهري بايد راهبردهايي را توسعه دهد كه احساس مسئوليت دانش را تقويت كرده و از فرصت‌هاي ناشي از سرمايه‌هاي اجتماعي، بهره‌برداري نمايد. شكل زیر نشان مي‌دهد كه مدیریت شهري چگونه با تأثير بر رشد صنايع جديد نوپا، ايجاد اشتغال بيشتر و ارتقاي كيفيت زندگي، مي‌تواند به افزايش درآمد شهر منجر شود.

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه  شهرسازی

مشاوره انجام پایان نامه  برنامه ریزی شهری

0990-135-4771

 

ثبت سفارس

ادموند بیکن

معماری بیان فضا است به نحوی که در شرکت کننده، تجربه ی معینی از فضا در ارتباط با تجارب پیشین و آتی ایجاد کند (بیکن،1378).

معماری ترکیب مخاطزه آمیزی از توانایی و ناتوانی است که ظاهرا گرفتار “شکل دادن” به دنیا است. ذهن معماران برای فعال شدن ، بستگی به تحریک دیگران – مشتریان، اشخاص یا موسسات- دارد. بنابراین، تصادف، زیر بنای نهفته ی زندگی همه ی معماران است. آنها با سلسله ای از خواسته ها مواجه می شوند؛ با پارامتر هایی که آنها ایجاد نکرده اند، در کشورهایی که آنها به سختی با آن آشنا هستند، و در باره ی موضوعاتی که معماران فقط به طور مبهم با آن آشنا هستند، و منتظر روبرو شدن با مشکلاتی هستند که در مغز آنها تثبیت نشده است و این برای معماران بسیار تعجب آور است. معماری در تعریف، یک سرگذشت پر هرج و مرج است (کولهاس،1385).

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه مهندسی معماری 

0990-135-4771

ثبت سفارس

 

لوکوربوزیه

او در تعریف معماری نوشته است: معماری بازی استادانه، صحیح و باشکوه توده‌هایی است که در روشنایی با یکدیگر جمع می‌شوند. چشمان ما برای مشاهده‌ی صورت ها (فرم ها) در روشنایی ساخته شده‌اند، نور و سایه این صورت ها را آشکار می کنند، مکعب ها، مخروط ها، کره‌ ها، استوانه ها یا هرم‌ ها صورت های بزرگ اولیه‌ای هستند که نور آن را به گونه‌ای ممتاز آشکار می‌کند، تصویر این صور در درون ما و بدون ابهام متمایز و ملموس است. به همین دلیل است که این ها صور زیبا، زیباترین صور‌اند. همه کس، از کودک گرفته تا وحشی و ما بعد الطبیعه دان با این مطلب موافق است. این امر به ماهیت هنرهای تجسمی مربوط می‌شود (لوکوربوزیه،1381).

 

پژوهشگران برتر

انجام پایان نامه معماری 

0990-135-4771

 

ثبت سفارس