گرامر فضا
در طول زمان اندک، مجتمع های مسکونی علاوه بر محل اجتماع ساکنین، به محل مراوده، زندگی و فعالیت های اجتماعی بدیل گشتند. از این رو توجه به درک پیچیدگی فضایی بر اثر مداخلات طراحی روز به روز نقش خود را در میان معماران و طراحان بنا پر رنگتر کرده است. همچنین توجه به تحلیل فضای معماری این نوع مجتمعها بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. یکی از روش هایی که در بین معماران نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت روش اسپیس سینتکس[1] بود. روش اسپیس سینتکس که در این پژوهش به چیدمان فضا ترجمه شده است قرابت موضوعی و مفهومی به شیوه دسته بندی واژگان در ادبیات داشته که آن را چیدمان می نامند. به کارگیری این روش از اوایل دهه هفتاد در مدرسه بارتلت انگلستان رواج یافت. براساس این نظریه، روابط اجتماعی متاثر از روابط فضایی میباشد. همچنین این نظریه مفهوم پیکره بندی فضایی را ارائه میکند و هدف آن تحلیل و درک الگوهایی می باشد که فضاها و روابط فضایی مختلف از ورای آنها با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.
[1] Space syntax
نحو فضا
هرچند حدود بیست سال از شکلگیری روش نحو فضا می گذرد، اما روش نسبتا نو بشمار رفته و طی دهه اخیر گسترش زیادی یافته است. نتایج آن به دنیای تحقیقات معماری راه پیدا نموده است. بنیاگذاران این نگرش ابزار خاصی برای خواندن معماری معرفی نموده اند. آنها پیوند چند دنیای علمی ماند ریاضیات، کامپیوتر، زیست شناسی و جامعهشناسی و… نگرش و روش خود را طراحی نموده اند. روشچیدمان فضا ارتباط کلیه فضاها (معماریوشهر سازی) را با یکدیگر تجزیه و تحلیل میکند و نتایج را به صورت پارامترهای ریاضی و گرافیکی ارائه می دهد. پارامترها در ایجاد مدلکه نحوه عملکرد و رفتار افراد را در فضا پیش بینی میکند مورد استفاده قرارمیگیرد. بسـیاری از محققین از این روش بهره جسته اند. به این نتیجه رسیدهاند که روش چیدمان فضا روشی است که در پیش بینی سطح استفاده از فضا (معماری ) و همچنین پیش بینیحرکت پیاده و سواره بسیار موفق است (معماریان،1384،ص104).
عناصر تشکیل دهنده نحو فضا
- جنوتایپ: یا الگوی زیستی، قوانین انتزاعی نهفته در یک فرم فضائی است. معنای کلی آن مجموعه اطلاعاتی است که در درون یک نوع یـا گونه وجود دارد و این اطلاعات درونی است که بر فرم شی حکومت دارد.
- فنوتایپ: یا همان گونه کالبدی، کالبد یک بناست که خود را در قالب یک گونه نشان میدهد.
- نمودار توجیهی: برای خواندن جنوتایپها و روابط اجتماعی موجود در فضا از ابزار ترسیمی بنام نمودار توجیهی استفادهمیشود. نمودارهای توجیهی توسط نرم افزارهایی “دیپ مپ“ و در تحلیل فضای معماری و نقشه های محوری هم پیوندی و نرم افزار “کونفیگور“ در تحلیل فضاها مورد استفاده قرار می گیرد.
- ترتیبفضائی: منظور از ترتیب فضایی، نحوه چیده شدن فضاها در کنار یکدیگر و ارتباط متقابل آنها باهم است.
- نقشه محوری: نمودار گرافیکی است که از تجزیه کردن خیابانها و فضاهای باز شهری بدست میآید. این نمودار پایه کار چیدمان فضا است. «در نقشه محوری بلندترین خطوط دید و دسترسیکه دیده میشوند را نمایش می دهد».
- همپیوندی: یک نقشه محوری، ترتیب فضائی یک شهر است و این تصویر توسط شاخص های هم پیوندی اندازه گیری میشود. هم پیوندی اصلی ترین مفهوم چیدمان فضا است که میزان ارتباط خطوط محوری را به کمک عدد و رقم بیان میکند.
- وضوح: درک فضای شهر برای شهروندان از طریق حرکت در سطح آن و نه حرکــت در ارتفاع ممکن است. مهمترین عاملیکه این ادراک را شکل می دهد وضوح فضا است. فضاهای شهری در بافت سنتی ایران وضوح انـدکی دارند و شهرهای دارای بافت مدرن دارای وضوح بالاتری هستند. وضوح کم بافت سنتی یکی از ویژگیهای آن است که ورود افراد غریبه را به عمق محلات در بافت شهریکنترل میکند.
- حرکت طبیعی: ازنظر هیلرحرکت طبیعی بخشی از حرکت است که بوسیله ی ساختار چیدمانی فضای شهر و نه جادههای موجود در آنها تعیین می شود (رئیسی،1385،ص105).
به اعتقاد ابداع کنندگان این روش ارتباطات اجتماعی خود را به شکل حرکت هایی که توسط مصرفکنندگان در فضا صورت میگیرد نشان میدهد. بوسیله این نمودارها میتوان یک پلان پیچیده را به صورت یک نمودار ساده ترجمه نمود. البته ایراداتیکه به نمودارهای توجیهی وارد است از قبیل نحوه محاسبه مبدا در یک بنا با چند ورودی مجزا است. توجه نداشتن به هندسه سه بعدی اجزا فضائی در این نمودار در انتقال مفاهیم تاثیر گذار است.
اقلیم و نحو فضا
البته عاملی چوناقلیم، بویژه در معماری ایران از اهمیت شایانی برخوردار است. اقلیم شکل های مختلف حرکت و گردش در یک بنا مورد توجه قرار می دهد. در هیچ کدام از کارهای نگاشتهشده نحو فضا درباره عوامل تاثیر گذار بر روابط گردشی و حرکتهاییکه در یک بنا اتفاق می افتد بحثی به میان نیامده است. عامل اقلیم در معماری ایران عاملیبنام “زمان“ را وارد نحو فضا میکند و آن استفاده از بخشی از ساختمان در فصول خاص است (زمستان و تابستان نشین). این موضوع در نحوه ترسیم نمودارهای توجیهی بسیارحائز اهمیت است. زیرا بخشی از خانه دارای کارکرد فصلی بوده و در سایر فصول این فضاها فاقدکارکرد بوده و این به معنی عـدم وجود رابطه فضائیاست (معماریان؛ 1382، ص: 424).
چارچوب کلی رویکرد چیدمان فضا
روش چیدمان فضا برای نخستین بار در کتاب «منطق اجتماعی فضا» توسط هیلیر[1] و هانسون[] در سال 1984 میلادی مطرح شد (Hanson,1998,13). اساس این روش بر تحقیق در نحو ارتباط بین فرمهای اجتماعی و فضایی میباشد. این نظریه بر این باور است که فضا هسته اولیه و اصلی در چگونگی رخدادهای اجتماعی و فرهنگی میباشد. در حقیقت این نظریه براي توصيف انگيزشها و رفتارهاي اجتماعي و فرهنگي درون شهر، به تعريف، خلق و ايجاد «فضا» و تغييرات آن در طول زمان میپردازد (معماریان 1384، 400). همچنین این روش با توانایی پاسخ به پيچيدگيهاي كالبدي – فضايي و درك ساختار و فرم فضايي شهرها به تحليل فرايندهاي توسعه اجتماعي و اقتصادي در ارتباط با ساختار و فرم فضايي شهرها میپردازد (عباسزادگان؛ مختارزاده، بیدرام، 1391، 49).
در این روش مفاهیم بنیادی وجود دارند که مهمترین آنها عبارتند از : نظم فضایی، پیکرهبندی فضایی (ترتیب فضایی) که در واقع روش چیدمان فضا از تحلیل متغیرهای بدست آمده از این مفهوم به نتیجه میرسد. در واقع این دو مفهوم به صورت توامان پایه و اساس مواد اولیه روش چیدمان فضا را در اختیار قرار میدهند. در توضیح مفهوم «نظم فضایی» میتوان اینگونه عنوان کرد که «نظم فضایی» یکی از عوامل موثر در تشخیص «تفاوتهای فرهنگی» میان یک «ساخت اجتماعی» با دیگری است. به بیان دیگر، نظم فوق، بخشی از فرهنگ جوامع را نشان میدهد. بنابراین با تأکید ویژه میتوان به این موضوع اشاره داشت که، انواع گوناگون «ساختهای اجتماعی»، به «نظم فضایی» مشخص نیاز دارد. روش چیدمان فضا سعی در تعریف جدیدی از «نظم فضایی» و ارتباط آن با «ساختار اجتماعی» دارد و به تحلیل «الگوهای فضایی»، با تأکید بر «ارتباطات مورفولوژیکی محلی» و «الگوهای کلی» مطرح میکند (پیمانی و ذوالقدر 1390، 122).
مفهوم بنیادی دیگر مطرح شده در روش چیدمان فضا «پیکرهبندی فضایی»[3] میباشد. در شرح این مفهوم اینگونه میتوان گفت که «پیکرهبندی فضایی» به معنای روابطی (نظمی) است که در درون دیگر ارتباطات فضایی شناسایی میگردد. به بیانی دیگر، منظور از «پیکرهبندی فضایی» چگونگی چیدهشدن فضاها در کنار یکدیگر و ارتباط متقابل آنها با هم است(Hillier 1996). به بیان سادهتر تجربهی فضا بیش از آنکه به فرم، شکل، رنگ و بافت فضا (که جزء خصیصههای فردی فضا محسوب میشوند) وابسته باشد، از نحوهی ارتباط بین فضاها تاثیر میپذیرد. این ارتباط همان مفهوم پیکرهبندی فضایی است (ریسمانچیان، بل، 1389، 50). درواقع روش کار «چیدمان فضا» عبارت است از بکارگیری متغیرهای بدست آمده از تحلیل پیکرهبندی فضایی (تجربههای افراد از فضاها) در شناخت الگوهای عناصر هندسی مختلف که به واسطه ساختمانها و شهرها بهوجود آمدهاند (عباسزادگان 1381، 66).
مزیتهای کاربرد روش چیدمان فضا در طراحی
روش و فن «چیدمان فضا» برای طراحی شهری و تحلیل فضایی به وسیله تعداد زیادی از طراحان شهری، در پروژههای معماری و طرحهای تفضیلی شهری به طور روزافزونی در سراسر جهان بهکار برده میشود. استفاده از این روش در معماری و طراحی شهری نشان از وجود نقاط مثبت روش چیدمان فضا دارد.
براساس آنچه در بخش پیشین آمد سینتکس یا «چیدمان» در معماری و طراحی شهری به معنی بررسی ارتباط هر واحد فضايي در يک مجموعه با فضاي همجوار است. اگر بنا، يک شيء مرکب از يک سيستم ارتباطات فضايي تلقي شود، نمونه اين سيستم ارتباطي در قالب يک طرح خواهد بود. شناخت اين طرحها و الگوها به معني شناخت روابط اجتماعي است که در داخل فضاها اتفاق ميافتد (معماریان 1381، 77). در واقع این روش با هدف ایجاد پیوندی عمیقتر بین علوم اجتماعی و معماری و طراحی شهری ایجاد شد. بانیان این امر در صدد بودند تا با بیانی سیستماتیک تأثیر و تأثر فضا را بر روابط اجتماعی دریابند (همان ، 75). بر اساس روش چیدمان فضا ساختمانها، شهرکها و شهرها دارای ويژگيهاي فضايي خاصي میباشند که به قواعد جامعهشناسي مؤثر بر چگونگي رابطه مردم با يکديگر تبدیل میشوند (Hanson,1998,13). به بیان دیگر شناخت روابط اجتماعي در فضاها به معني شناخت فعاليتهاي مصرفکنندگان در داخل فضاهاست. اين فعاليتها در روابط فضا نسبت به دیگر خصوصیات فضا مانند شکل، فرم و … در درجه اول اهميت قرار ميگيرد. بنابراین یکی از مزیتهای کاربرد «نحو فضا» این است که ميتوان روابط اجتماعي در بنا را به خوبي فهميد و آن را تجزيه و تحليل کرد (معماریان 1381، 77). و از نتایج این تحلیل در طراحیها استفاده نمود. از دیگر مزیتهای استفاده از این روش این است که با توجه به این امر که از چیدمان فضا به عنوان روشی برای توصیف و تحلیل روابط میان فضاهای شهری و ساختمانها یاد میشود که معماران و طراحان را در دستیابی به «استخوانبندی فضایی» یاری میکند (Klarqvist 1992, 11). علاوه بر مواردی که ذکر شد چیدمان فضا در واقع نوعی تحلیل است که شماری فرضیهی ویژه را در مورد عملکرد و اثر طراحی، گسترش داده و بررسی میکند. این شیوه تحلیل، ساختاری قابلفهم را فرض میکنند تا از این طریق فضا را همانطور که تصور شده است و با توجه به حرکت استفاده کننده در فضا بسازند. بنابراین، این شیوه به اساس کار میافزاید؛ زیرا چگونگی رفتارهای استفادهکنندگان را در محیط فضایی توصیف میکنند. در مجموع میتوان مزیتهای استفاده از این روش در طراحی را اینگونه عنواون کرد:
- شناخت روابط اجتماعی از طریق شناخت ارتباط بین فضاها؛
- ارائه ساختار قابل فهم از نحوهی استفاده افراد از فضا و کشف قوانین آنها (تحت نقشههای گراف و … که از ابزارهای این روش هستند) و قابلیت استفاده از این روابط و قوانین در طراحی موارد مشابه؛
- دستیابی به استخوانبندی فضای مورد مطالعه از طریق استفاده از این روش؛
- استفاده از زبان گرافیکی برای توصیف روابط بین فضاها که برای افراد غیر متخصص نیز قابل درک میباشد؛
- قابلیت این روش در ساده کردن پیچیدگیهای کالبدی – اجتماعی؛
[1] Hillier
[2] Hanson
[3] Spatial configuration[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]