Skip to main content

موسیقی و معماری

“دو دیدگاه در مورد موسيقی وجود دارد. دیدگاه آپولونيان که در آن نيم کره­ی چپ مغز فعال می­شود، به این معنی که به مطالبی که در مورد تئوری موسيقی مطرح می­شود بيشتر پرداخته می­شود یا به عبارتی بيشتر از دیدگاه علمی موسيقی را بررسی می­کنند. دیدگاه دیونيژان که نيم­کره­ی راست مغز فعال می­شود، یک دیدگاه احساسی که به طریقه­ی استفاده از مطالب تئوری موسيقی برای برانگيختن احسا موردتوجه قرار می­گيرد” (گشتاسبی راد، وزیری به نقل از راید، 1393

نظریه پردازان معماری در مورد ارتباط بین موسیقی و معماری در دوشاخه­ی ذکرشده بحث­های زیادی داشته­اند. در این پژوهش پنج رابطه را مورد بحث قرار می­دهد.

  • معماری به مثابه توالی فضاهای هارمونیک

فیثاغورث اولین فردی بود که نسبت­های موسیقی را عنوان کرد. او باور داشت که موسیقی می­تواند به عنوان نسبت­های خالص ریاضی معرفی شود، که همان نسبت های کیهانی است. معمارهای رنسانس این نسبت های موسیقایی را در معماری خود به کار می برده اند، زیرا باور داشتند که همان طور که انسان تصویری از خداست و نسبت های بدن آن با خواست خدا ایجادشده است، نسبت های معماری نیز باید نظم کیهانی را جلوه کند.» این روش به دیدگاه آپولونیان مربوط می شود، که بیشتر عقلی است تا القای حسی. مهم ترین عامل در این روش، نسبت ها هستند (Wittkower, 1971).

  • معماری به عنوان محرک برای حرکت

الیزابت مارتین بیان می­کند که «معماری معرف هنر دیزاین در فضا است و موسیقی هنر دیزاین در زمان است». جابجایی در معماری باعث می­شود که دو واحد زمان و فضا به هم مرتبط شوند. حال سوال اینجاست که عناصر معماری چگونه می­تواند در فضا قرار گیرد تا الگوی حرکتی یک نفر را شکل دهد؟ این روش به دیدگاه آپولونیان مرتبط می­شود، که بیشتر عقلی است تا القای حسی. مهم ترین عامل در این روش ریتم است (Yudell, 1977).

  • معماری به عنوان ساز موسیقی

ساختار ساز موسیقی به دو عامل کیفیت مصالح و محفظه ای برای ارتعاش صدا بستگی دارد. اگر معماری به عنوان ساز موسیقی شناخته شود، صداهایی که درون فضا تولید و یا توسط کاربران ایجاد می شود در تجربه ی کلی معماری سهیم می­شوند. این روش به دو دیدگاه آپولونیان یا دیونیزیان بسته به نوع کاربردش، مرتبط می شود. مهم­ترین عامل در این روش آکوستیک است (Salter, BlesserY 2007).

  • موسیقی به مثابه منبع الهام برای معماری (بیان غیرمنطقی)

بسیاری از هنرمندان، موسیقی­دانان و نویسندگان تأثیری را که صدا می­تواند بر حس بصری ایجاد کند را تجربه کرده­اند. این پدیده را حس متقارن می­نامند. این محرک یک واکنشی است که نمی­توان آن را منطقی در نظر گرفت و به عبارتی غیرمنطقی است. این روش به دیدگاه دیونیزیان مربوط می شود، که بیشتر القای حسی است تا عقلی. مهم­ترین عامل در این روش حس متقارن است (Cytowic, 1993).

  • موسیقی به مثابه منبع الهام برای معماری بیان منطقی

برای تبدیل شکل یک هنر به هنری دیگر، کمی ساختارشکنی نیاز است تا بتوان کیفیت انتزاعی فرم هنر اصلی را درک کرد و آن را در هنر دیگری استفاده کرد. این روش به دو دیدگاه آپولونیان یا دیونیزیان بسته به نوع کاربردش، مرتبط میشود. مهم ترین عامل در این روش ساختارشکنی است (Xenakis, 1971).

رابطه­ ی نسبت­ها بین موسیقی و معماری

اگر درجه­های یک گام را که پيشتر توضيح داده شد را به نسبت­های فرمی تبدیل کنيم، می­توان دقيقاً همان کيفيت نسبت­ها را تبدیل به شکل کرد. درجه­ی تونيک، دارای نسبت 1:1 را می­توان به­عنوان یک مربع در نظر گرفت و درجهی نمایان، با نسبت 2:3 را می­توان به عنوان یک مستطيل با همان نسبت­های طول و عرض در نظر گرفت. این نسبت­ها به نت­های گام دیاتونيک محدود نمی­شود و می­توان آنها را به کل گام کروماتيک تعميم داد (Raid, 2010).

طراحی با رویکرد تلفیق موسیقی و معماری

می­توان درباره خوبی یا بدی اثر هنری قضاوت کرد . اگر «فرم» آن بد است به آن معنی است که فرم در فراخوانی ارزشهای همتای خود در روح ناتوان بوده است (کاندینسکی، ۱۳۷۵: 146). هنرمند باید حرفی برای گفتن داشته باشد زیرا هدف وی تسلط بر فرم نیست ، بلکه تطبیق فرم با معنای درون آن است . هنرمندان برای یک زندگی شاد زاده نشده اند . او نباید بی هدف زندگی کند ، او کاری سخت در پیش رو دارد ، کاری که رنج آن بیش از اعتمادند که هنرش از آنها جان می گیرد و این که او در هنر آزاد است ولی در زندگی نه ، هنرمند حتی اگر ستایشگر زیبایی است ، باید آنرا در درون اصول نیاز درونی بجوید و تنها بر طبق اندازه و شدت نیازش بسنجد. چیزی زیباست که بر اثر نیاز درونی بوجود می آید و برخاسته از روح باشد (کاندینسکی ۱۳۵۷: ۱۶۹-۱۵۰). با توجه به مبانی نظری و تئوری­های نقل شده در مورد موسیقی و معماری و ارتباط آن دو می­توان به یک اصول فکری در جهت موسیقایی کردن معماری و یک قالب معماری نشات گرفته از موسیقی رسید. نتیجه­گیری و تجلیل مبانی در رسیدن به این قالب معماری بسیار مهم می­باشد.

  • طراحی معماری

یکی از مسائل مهم مطرح شده در این پروژه مسئله ارتباط معماری و موسیقی است. این که آیا طرح معماری مجموعه ای با این عنوان سند موسیقی که امکان اجرای موسیقی را در خود ایجاد کرده است ، تا چه حد می بایست از موسیقی بهره مند گردد و یا به عبارت دیگر چگونه میتوان به یک معماری موسیقایی رسید . معماری که بیانگر حس موسیقی باشد . در مورد این مسئله سعی شده است که با تاکید بر اصول و مبانی هنر و همچنین نقاط اشتراک و توافق این دو هنر انتزاعی (موسیقی و معماری)، که به تفصیل از آن یاد شده ، به خلق یک معماری پرداخت که هر چه بیشتر یادآور موسیقی باشد . در این رساله سعی خواهد شد که معماری را با موسیقی آشناتر کنیم و پیوندی بیافرینیم بین معماری و موسیقی . موسیقی بودن است که مهم باشد.

  • جایگاه احساس

چنانچه می­دانیم، موسیقی را به عنوان احساسی­ترین هنرها می­شناسند و آن را بیانگر احساسات ناب هنرمند و همچنین انگیزاننده احساسات ناب مخاطب قلمداد کرده­اند. «احساس» که بعدی معنوی دارد، در تمامی هنرها موثر واقع می­شود هر چه این بعد معنوی را در معماری پررنگتر کنیم، معماری را به موسیقی نزدیک­تر ساخته­ایم بدین ترتیب توانسته­ایم که موسیقی جامد (تعبیر گوته از معماری را با حرارت احساس اندکی نرمتر و روانتر سازیم. نمونه­ای از این نوع معماری را می­توان در خانه اپرای سیدنی به وضوح دید. صافي­های بلند و زیبای آن مجموعه بیانگر احساسات ناب معمار آن می باشد و از طرف دیگر شیوه معماری این بنا به گونه ای است که احساسات انسان قرار گرفته در آن فضا را در حد اعلای خود بر می انگیزاند. مثال دیگر «کنسرت­های والت دیسنی» اثر فرانک گهری است. خطوط و ایده­های اولیه آن نمایانگر ارتباط مستقیم احساسات هنرمند در شکل­گیری پروژه می­باشد و در انتقال این احساس به مخاطب نیز موفق خواهد بود، چرا که از دل و روح هنرمند برخواسته است. غم، نمونه­ای از احساسات معنوی است که با موسیقی عجین می­باشد. موسیقی گویا وسیله­ای برای درد و دل کردن هنرمند است به وسیله­ای برای مطلع کردن مردم از غم موجود در سینه هنرمند به گفته شوپنهاور «هنرمند همیشه غمگین است». در موسیقی برای نشان دادن این حس از ملودیهایی با ارتفاع بلند استفاده می کنند ، گویی هرچه ارتفاع بلندتر شود ، فضای موسیقی غمگین تر می گردد . از این مسئله میتوان استفاده کرد و در معماری نیز با فراهم آوردن فضاهای رفیع و قراردادن انسان در این فضا ، احساس غم را انتقال داد . این فضاها وقتی به نهایت دراماتیک بودن خود می رسند که نورگیری آنها فقط از اوج فضاها صورت گیرد . برای حس این تجربه میتوان کوچه های تنگ و باریک شهرهای قدیمی ایران را نام برد که گویی سخن ناگفته با آدمی دارند.

  • رنگ آمیزی

از ابزارهای مهمی که در بیان احساسات موثر میباشد «رنگ» است. هر رنگی بصورت نمادین بیانگر یک نوع احساس و معنی می باشد بدین ترتیب پوشاندن دیوارهای فیزیکی و جامد معماری با رنگ ، ارزشی متافیزیکی و معنوی به آنها خواهد بخشید. به عنوان مثال می­توان فضاهای آبی رنگ سالن انتظار در مرکز موسیقی پاریس اثر پرتزامپارک داشته است و یا فضاهای رستوران و موزه این مجموعه که به رنگ زرد و نارنجی است و با رنگ آبی راهروها تضاد زیبایی را اجرا می کند . این تضاد وقتی به اوج خود می رسد که ارتباط بصری این دو نوع فضا با بازشوهایی امکانپذیر گشته است و شخصی که در یک مکان قرار می گیرد میتواند با مکانی متضاد در این مجموعه ارتباط برقرار کند. بدین ترتیب بی مکان صورت می گیرد و معماری به زمانبندی می گراید . با استفاده از تنوع رنگی در انتخاب مصالح نمادها (بتن، فلز، شیشه و …) می­توان احساس­های مورد نظر را در بیننده القا کرد. راهروهای تیره و کم نور احساس غم را بیان خواهد کرد ، درعوض ورقه های مطرج مسی و برنجی ، شادابی و طراوت را القاء خواهند کرد. این تغییرات احساسی به ایجاد معماری معنایی و نمادین کمک خواهد کرد و بدین ترتیب فاصله آن با موسیقی کمتر می گردد . نورپردازی های شبانه کمک موثری در سبکی معماری خواهند بود ؛ نورهای الوان تابیده شده بر نماها، حس تعلیق و انعطاف را در بیننده القا خواهند کرد.

  • زمان­مندی

بعضی معماری را زمان مند و بعضی مکان بند می دانند. در حالیکه این هنر شامل هر دو می باشد. موسیقی نیز چنین است ، ولی در موسیقی به دلیل شرایطی که در شیوه بیان آن دو وجود دارد مولفه زمان ملموس تر است . به همین دلیل جهت داشتن یک معماری موسیقایی ، نیاز به تاکید بیشتری به زمانمندی در معماری داریم . این زمانمندی به دو گونه صورت می­گیرد. یکی بوسیله سیالیت و تناوب قضایی معماری که هنگام حرکت در فضاهای متناوب در آن شرایط قرار می گیریم. با حرکت از مبدا تا مقصد و کشف فضاهای داد . گونه ای دیگر حرکت زمان مند، بدون حرکت در فضا بوجود می آید و آن حرکت بصری است . بطوریکه دیدیم این نوع حرکت با استفاده از در یک نقطه از فضا ، نقاط دیگر را کشف کرد و به پویایی و دینامیسم رسید . این گونه فضاها را میتوان در طرح های زاها حدید برای خانه اپرای خلیج کاردیف حس کرد شفافیت ، خود باعث سبکی فضا خواهد شد و این میتواند بیانگر روح سبک و معنوی موسیقی باشد.

  • نغمه موسیقی

نکته قابل توجه در این مبحث ، ماهیت صوت موسیقایی می باشد . چنانچه در فصل اول اشاره شد، صوتی که در موسیقی استفاده می شود ، نغمه موسیقی در بر گیرنده چندین فرکانس می باشد که با هم یک نت موسیقی را تشکیل می دهند . در صورتیکه طیف نغمه ناب از یک فرکانس تشکیل شده است . بدین ترتیب غنائیت نغمه باعث ایجاد یک حس موسیقایی می گردد که در نغمه ناب وجود ندارد و آن در جمع فرکانس های متفاوت در یک صوت موسیقی می باشد. حال اگر جسم در معماری را معادل صوت در موسیقی بدانیم ، میتوان با استفاده از غنی کردن حجمی ، گاهی دیگر در موسیقایی کردن احجام و در نهایت معماری برداشت.

  • ریتم

ریتم با تکرار منظم ، چه بصورت تاوب زمانی نت های موسیقی در هر میزان بیان گردد و چه در قالب تکرار فواصل در نمای معماری صورت پذیرد ، هر دو باعث نظم بخشی به اجزاء آن تاثیر گذار گردد . سازه معماری خود جزء توابع ریتمیک است . همچنین فضاها ، رنگها ، فرم ها میتوانند بیانگر ریتم در خود باشند . هنر بدون حضور ریتم و نظم ، امکان پذیر نمیباشد . در طرح حاضر سعی شده است که با طراحی های صورت گرفته بر روی نماها با ریتم موسیقی ، رابطه بین آنها را بیشتر لمس کرد.

 

پژوهشگران برتر

مشاوره انجام پایان نامه معماری و شهرسازی

09333358943