مفهوم فضا
در فرهنگ معین (فضا) چنین معنا شده است: مکان وسیع، زمین فراخ، ساحت، مکانی که کره زمین در منظومه شمسی اشغال می کند. در هر تعریف واژه مکان به کار رفته و این نشان می دهد که فضا دارای مکان است، یا همان مکانی است که میتوان به درون آن رفت (سجادزاده، ارفع نژاد به نقل از معین؛ 1394: 3). به نظر می رسد نزدیکترین تعریف این باشد که فضا را خلا ئی در نظر بگیریم که میتواند شیئی را در خود جا دهد و یا از چیزی آکنده شود. فضا چیزی نیست که تعریف دقیق و مشخصی داشته باشد. ولی با این حال قابل اندازهگیری است؛ چنانکه می گوییم: (هنوز فضای کافی موجود است). این اظهار نظرها با نظریه اولین متفکر اروپایی باستان ارسطو، که در نوشته هایش نیز به تفصیل در مورد فضا بحث کرده مطابقت دارد.
فهم فضا
جیور دانو برونو در قرن شانزدهم نظریه ای در مقابل نظریه ارسطو عنوان کرد؛ او با استناد به نظریه کپرنیک بی نهایت را پایه اصلی فلسفه اش قرار داد. به عقیده او فضا از طریق آنچه در آن قراردارد درک می شود و به فضای پیرامون یا فضای ما بین تبدیل می گردد. فضا مجموعه ای است از روابط میان اشیاء و آنگونه که ارسط بیان داشته حتما” نمیبایست که از همه سمت محصور باشد و بدینسان اجباری نیست که همواره نهایتی داشته باشد (سجادزاده، ارفع نژاد؛ 1394: 3).
مفهوم فضا یکی از مفاهیم بنیادی در معماری است. درباره این مفهوم معماران و اندیشمندان جهان معماری از دیر باز برداشتهای گوناگونی ارائه کرده اند. معماری هنری است که بیانش از طریق فضا است. پس جنبه صوری و عینی معماری، صفتهای ویژه فضا است. عملکرد؛ تاثیر فضا بر انسان است. این جنبه (عملکرد) ذهنی بوده و به انسان تعلق دارد. برونو زوی معماری را هنر ساختن فضا معرفی می کند (معظمی؛ 1390).
در تعاریف فضا به مولفه های فراگیری اشاره شده است که در این میان می توان به “زیگفرید گیدئون” (تمایز میان درون بیرون)، “کوین لینچ”(جهت یابی در فضا از طریق گره، لبه، راه و محله)، “راپاپورت”(تجانس و تناسب فضا در هنگام تعامل با فضا)،”پورتوگزی”(نظامی از مکان)،”دریدا”(عدم پایان پذیری ادراک فضا به ظاهر)،”مدنی پور”(متن دار ساختن فضای فیزیکی با تعاملات انسانی) اشاره کرد. تعبیر فضا به امری میان مدرک و مدرک، به معنی آن است که کیفیت آن، تحت تأثیر دستکم دو عامل اساسی قرار دارد: انسانی که فضا را درک می کند و کالبدی که در فضا وجود دارد یا آن را تحدید می کند (همان منبع).
مفهوم فضا در معماری
سابقه حضور واژه فضای معماری در حالت کلی آن به زمان جنگ جهانی اول در اروپا می رسد که از آن معمولا برای توصیف کمی یک مکان بهره می گرفتند. مانند فضای بزرگ، فضای کوچک، فضای حجیم و ….. .در آن زمان واژه حجم و توده کاربردی رایج تر داشته است. حجم دارای تعریفی هندسی بوده است که از حرکت سطح در طول یک محور بدست می آید. کاربرد دیگر حجم شکل بنا از بیرون در حالت سه بعدی آن بوده است و توده؛ جنس حجم و تاثیرات بصری آن را مشخص می کرد. واژه های توده کوچک، بزرگ، حجیم و یا دوره سبک، شفاف، سخت و صاف، برخی از کاربردهای این واژه را نشان می دهد (معماریان، 240:1390). پس دیده می شود معماران برای تعریف جسم خود یعنی بنا از عناصر بصری بهره می گیرند. خط، سطح، بافت، حجم و رنگ در تعریف این جسم کمک نموده و در اینجا رابطه ای تنگاتنگ بین دنیای بصری و دنیای معماری به وجود می آید. واژه حجم بیش از آنکه مخاطب را به دنیای معماری نزدیک نماید او را به دنیا ی هندسی و اشکال پیوند می دهد. تنها هنگامی که مخاطب به عنوان انسان وارد این دنیا می شود، حجم بنا با فضای بیرونی آن یکی شده است. پس برای بنا دو وجه قائل می شوند: وجه درونی و وجه بیرونی.
فضای داخی
وجه درونی فضای داخلی نامیده می شد و آنچه از بیرون دیده می شود فضای بیرونی نام می گرفته است. گوارونی: فضای بیرونی را معادل حجم می داند. حجم با سطوح، لبه ها و ترکیب دیگر احجام تعریف می شود. و این عناصر هستند که آنرا به یک شیء معماری مبدل می سازد (سجادزاده و ارفع نژاد، ۱۳۹۴). انسان اگر داخل یک فضا به مقیاس اتاق قرارگیرد؛ به آن فضا معماری و اگر در یک میدان شهری قرار گیرد؛ به آن فضای شهری گفته می شود و عامل زمان باعث پدید آوردن تجربیات گوناگون و حسهای متفاوت در یک فضا می شوند. نمودار چهار تایی یاد شده ابزاری برای نگاه به معماری از دیدگاه فضایی بوده و محققینی چون زوی و گیدئون و شولتز ؛ به اشکال ذیل از آن بهره جسته اند. زوی: انسان را یک موجود با حرکت پیمایشی در فضا می بیند، فضا تنها با حرکت او تعریف می شود. تاریخ معماری نیز میدانی برای اثبات نظریه حرکت در فضاست. گیدئون: انسان را حرکت کننده در فضا می بیند. اما مانند زوی تاکید بر حذف اهرام ثلاثه یا پارتنون از حوزه معماری ندارد و آنها را بخشی از تاریخ تصور فضایی می بیند. تاریخ برای او اهمیت اساسی دارد و معتقد است هر آنچه بدست می آورد از تاریخ است.