شهر دوستدار کودک
مفهوم “شهر دوستدار کودک” به طور کل به این معنی است که دولتمردان چگونه این شهرها را بر اساس علایق بچه ها اداره می کنند و نیز به شهرهایی گفته می شودکه در آن حقوق اساسی بچه ها مثل سلامت، حمل و نقل، حمایت، آموزش و فرهنگ رعایت می شود. بر این اساس بچه ها به عنوان شهروندانی تعریف شده اند که حقوقی دارند و حق دارند نظراتشان را ابراز کنند. یک شهر دوستدار کودک تنها یک شهر خوب برای بچه ها نیست، بلکه شهری است که به وسیله کودکان ساخته می شود (کیانی و همکاران، 1391). در شهر دوستدار کودک، نحوه مدیریت و حکمرانی خوب مستلزم تخصیص فرصت به کودکان برای تصمیم گیری است. اساساً شهر دوستدار کودک به دنبال ضمانت بر تمامی حقوق این شهروندان جوان به شرح زیر است:
- تأثیر تصمیمات در مورد شهرشان
- مشارکت در خانواده، جامعه و زندگی اجتماعی
- دسترسی به خدمات اساسی( مانند سلامتی، آموزش و سرپناه، نوشیدن آب سالم و سایر خدمات مرتبط)
- محافظت در برابر خشونت و جنایت
- با امنیت در خیابان قدم زدن
- ملاقات با دوستان و بازی کردن
- زندگی در محیط مناسب و خلوت
- به رسمیت شناختن کودکان به عنوان یک شهروند مساوی، از طریق دسترسی داشتن به همه خدمات بدون توجه به نژاد، مذهب و ناتوانی ها (Riggio، 2002).
طرح شهر دوستدار كودك يونيسف نوبه خود با نيازها وحقوق خاص كودكان درداد و ستد است. طرح شهردوستداركودك نياز دارد كه دولت ها درجهت بهترين منافع كودكان عمل كنند. درهمين زمان، اين يك استراتژي براي ارتقاء بالاترين كيفيت هاي زندگي براي همه شهروندان ازجمله كودكان بعنوان جمعيت آسيب پذيراست. يك شهردوستداركودك حق هرشهروند جوان را در موارد زير ضمانت مي كند.
- تصميم گيري در مورد شهر خود؛
- اظهار نظر در شهري كه آنها مي خواهند؛
- شركت در خانواده، جامعه و زندگي اجتماعي؛
- دريافت خدمات اساسي مانند مراقبت هاي بهداشتي، آموزش و پرورش و سرپناه؛
- آب سالم بنوشد و به امكانات بهداشتي دسترسي داشته باشد؛
- از استثمار، خشونت و سوء استفاده محافظت شود؛
- پياده روي با خيال راحت در خيابان ها بصورتي كه مي خواهد؛
- ديدار با دوستان و بازي؛
- فضاي سبز براي گياهان و حيوانات؛
- زندگي در يك محيط پاك؛
- شركت در رويدادهاي فرهنگي و اجتماعي؛ .(UNICEF, 2004b)
تجربه شهر دوستدار کودک
تجربه زيست محيطي كودكان و نوجوانان با بزرگسالان متفاوت است تحقیقات خاطرات بزرگسالان از مكانهاي دوران كودكي نشان داده است كه تجارب دوران كودكي به نظرمي رسد، بيشتر در مورد بافت و تنوعي از عملكرد هاي خاص است و بيشتر تجارب بجاي بصري، لمسي است. بنظر مي رسد مردم با شوق بيشتري اشكال، رنگ ها، حركات، مناظر وصداهاي جهان خارج از طبيعت را به خاطرمي آورند. براي تعريف اي ن تفاوت برخي از مطالعات در مورد درك كودكان از محيط زيست شهري انجام شده است. گروه اول تحقيقات بر مكان هايي كه اغلب مورد استفاده كودكان قرار مي گيرند ويا كودكان در مصاحبه به آن بعنوان مكاني جذاب اشاره كردند، متمركز شده اند . در يك مطالعه كه از كودكان خواسته شد تا مكان هاي مورد علاقه خود را كه بعد از مدرسه و در تعطيلات آخر هفته مي خواهند به آنجا بروند ترسيم كنند. دريافتند كه كودكان طيف گسترده اي از مکان های متفاوت را به نمايش گذاشتند. با توجه به نتايج بدست آمده ، دسته هاي مختلفي از مكان هاي شهري كه براي كودكان جذاب هستند وجود دارد (متینی، رضوانی، 1393).
مطالعات متعددي وجود دارد كه برمكانهايي كه كودكان دوست ندارند تمركز كردند، با اين حال معمولا كودكان ترجيح مي دهند كه جاهايي را كه دوست دارند رابيان كنند. بنابراين، درتحقيق Andels تقريبا نيمي از مكانهاي خسته كننده خيابانها بودند و در وسعت كمتر ميادين و زمين هاي بازي است. دلايل اصلي براي اين خسته كننده بودن نزديكي ترافيك، بازدارنده هاي بازيكودكان و يا حضور بچه هاي زننده هستند. از دلايل متنوع تر شامل وجود زباله و شلوغي هستند. خيابانها نيز در نظر كودكان بعنوان مكانهاي پر خطربه دليل حجم و سرعت بالاي ترافيك خودرو و احتمال تصادف ديده شدند (Rakhimova، 2011). از تمام اين مطالعات، اين امكان وجود دارد كه برخي از راههايي كه كودكان به واسطه محيطي كه درآن زندگي مي كنند تحت تاثير قرار مي گيرند راببينيم. محلات آنها مصنوع دنياي بزرگسالان هستند، عمدتا در حول وحوش نيازهاي افراد بالغ ساخته شده اند.كودكان موظف هستند كه راهي براي اتصال و تطبيق با محيطي كه زندگي مي كنند پيداكنند. در بسياري از جهات، تنها انرژي، تخيل و پشتكارشان ، اين امكان را براي كودكان براي تعريف يك محيط قابل قبول براي بازي و اكتشاف فراهم مي سازد.