Skip to main content

تقابل سنت و مدرنیته در دوره قاجاری

جامعه ایران در عصر قاجار با شرایطی روبرو شد که تا آن زمان روبرو نشده بود و این ارتباط پیوندهایی را به وجود آورد که سبب تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در درون جامعه شده بود، در این میان فضاهای شهری این دوران هم، تحت تأثیر تحولات جامعه و روبرو شدن با تمدن غربی وارد چالش­های سنت و مدرنیته شد. سنت در لغت به معنای حفظ و انتقال باورها و رفتارها از دوره ای به دوره­ای دیگر از تاریخ است که معمولا به صورت شفاهی انجام می گیرد.

بنابراین در درون موضوع سنت، تحرک وجود دارد و به زبان دیگر آنچه که امروز سنت” نامیده می شود روزی جدید و به قول امروز مدرن بوده و در طول زمان تغییر شکل داده است و این روند در آینده نیز ادامه خواهد یافت. سنت یعنی “حضور گذشته در حال در عمل هیچ گاه حال به صورت خالص وجود ندارد، حال همیشه همراه گذشته ای است که ادامه می یابد (بهنام، ۱۳۸۶، ۳۰).

به عبارت دیگر سنت به معنای آداب و رسوم، اعتقادات و رفتارهایی است که از گذشتگان به میراث رسیده است. تأثیر زیادی بر شرایط اجتماعی جامعه دارد و بخش مهمی از فرهنگ تمدن محسوب می­شود. به بیانی دیگر، سنت به معنای تداوم و استمرار، انتقال وجهی از فرهنگ قومی و فرهنگی از یک نسل به نسل دیگر و انتقال سینه به سینه باورها و عادات و عرفها از پدران به فرزندان است (قبادیان، 1383: 20-19).

تجدد نوعی سرنوشت و تقدیر تاریخی است، تجدد و نوگرایی یک واکنش و حالت طبیعی است که در تمدن ها در برخورد با پیشرفت و دستاوردهای تازه تمدن غربی که براساس کوشش انسان غربی، در نتیجه ظهور مدرنیته، از قرن شانزدهم تا نوزدهم میلادی، به وجود آمده بود، به وجود آمد (بهنام، ۱۳۸۶: ۱۱). تجدد یا نوگرایی در مفهوم عام خود به معنی نوعی خردگرایی غربی بود که ایجاد سازمان­های جدید اجتماعی به جای سازمان های سنتی کلاسیک، صنعتی کردن اقتصاد، سکولاریسم، ایجاد دولت- ملت از الزامات آن به شمار می آمد. در این بینش شرایط مادی نه معنوی به رفتار و نحوه تفکر افراد در جامعه شکل می­داد (بانی مسعود، ۱۳۸۸: ۱۸۴).

 

مدرنیسم و معماری

اصطلاح مدرنیته به شیوه­های زندگی اجتماعی و تشکیلات و سازمان­های اجتماعی اشاره دارد که از قرن هفدهم به بعد در اروپا ظاهر شد و به تدریج دامنه تأثیرات و نفوذ آن کم و بیش در سایر نقاط جهان نیز بسط و گسترش یافت (گیدنز، ۱۳۷۹: ۱۵۸). اصل مدرنیته به معنای همواره به پیش رفتن و در عین حال” فرا خواندن نو و کنار گذاردن کهنه” است.

از نظر رومی­ها ” مدرن بودن” یعنی آگاهی داشتن نسبت به زمانه خود (جهانبگلو، ۱۳۷۶: 5). واژه “مدرنیزاسیون” به معنی نوسازی است و در اصطلاح به معنی ایجاد تغییراتی در تلقیات فردی، رفتار اجتماعی، اقتصاد و سیاست است. به طور کلی هر جا سخن از تغییراتی به میان آید که در رفتار فردی و اجتماعی و یا در اقتصاد و سیاست جامعه موثر باشد، نوسازی است. این واژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم معمولا به معنای رشد تعقل و نادینی گری به کار میرفت. اینک، نوسازی غالبأ معنی رشد اقتصادی را دارد و یا مترادفی است برای واژه های غربی شدن و نوگرایی (آزاد ارمکی، ۱۳۸۰: 69).

 

 سنت و مدرنیته قاجاری

مدت هاست که در مباحث و نوشته­ها حتی تحقیقات مختلفی که مطرح می­شود، از کلمه سنت و مشتقات آن مثل ” سنتی”، “سنت­گرا” و ” سنت­گرایی” در مقصود منفی و مترادف با کهنگی و قدیمی و کهنه­گرایی، در ضدیت با نوگرایی و نوجویی و عداوت با هر پدیده جدید مستفاد می­شود؛ از سوی دیگر واژه­های ” نوگرایی”، ” مدرنیسم”، ” تجدد” و امثالهم لغاتی هستند که غالباً در مقابل واژه سنت و مشتقات آن به کار برده می­شوند. وضعیت به گونه­ای است که با لفظ “نوگرایی” مفهوم “سنت گرایی” به مذبح برده می­شود (نقی زاده، ۱۳۷۸: ۱۰۱).

خاندان قاجاریه از سال ۱۹۵۸ الى ۱۳۰۴ ه.ش (۱۱۹۳ الى ۱۳۴۴ مق) یعنی مجموعا به مدت ۱۴۶ سال در ایران سلطنت کردند. در طی این مدت، تحولات بسیار زیادی در شئون مختلف مملکت صورت گرفت. جامعه سنتی ایران مواجه با نسیم ها و گاه تند باد های مدرنیته قرار گرفت و بسیاری از هنجارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری دستخوش تغییرات شد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۱). تاریخ نیمه اول قرن سیزدهم هجری( مقارن با نیمه اول قرن ۱۵ میلادی) از جهاتی چند بخشی از مهمترین قسمت­های تاریخی است، زیرا در این ۵۰ سال وقایع و حوادث بزرگی در اروپا روی داد که اثرات آن از حدود اروپا خارج شد و در سایر نقاط عالم وارد گردید و ایران نیز به نوبه خود از اثرات آن حوادث مهم مانند انقلاب کبیر فرانسه و جهانی ناپلئون كبير و لشگرکشی­ها و فتوحات آن بی­نصیب نماند.

از طرفی دیگر طولانی­ترین و مهمترین محاربات خارجی این کشور و کشور استعمار طلب روسیه تزاری در این عصر آغاز شد. مسأله جنگ های ایران و روسیه و توجه شدید دربارهای فرانسه و انگلستان به ایران و رقابت شدید آن دو با یکدیگر برای جلب موافقت شاه و دربار قاجار، وضعیت سیاسی مهم و غیر قابل تفکیکی در ایران ایجاد نمود (شمیم، ۱۳۴۲: ۵۲).

از طرف دیگر دوره قاجار، همزمان است با تحولات وسیع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در اروپا. تحولاتی که شیوه­های کهن زیست و تولید را در اروپا به هم می ریزد و شیوه های نوین و نظمی جدید جایگزین آن می­کند. به دنبال این تحولات، دولت­های قدرتمندی در اروپا شکل می­گیرد که با اتکاء بر اصلاحات عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و با تکیه بر دستاوردهای انقلاب صنعتی در پی تسلط هرچه بیشتر بر جهان هستند. این اندیشه­های مدرن، وقوع انقلاب صنعتی به همراه رویدادهای پس از آن مانند پیشرفت علوم و فنون تقسیم منطقی کار و جدال با گذشته سرانجام به دگرگونی دائمی؛ پشت  سر گذاشتن و گاه نابودی فرهنگ سنتی در صحنه زندگی اجتماعی انجامید (حبیبی، اهری، ۱۳۸۷: 234).

این تحولات عمده در ایران در دوره قاجار رخ می­دهد، نخستین برخورد ایران با جوامع مدرن که باعث تغییرات چشمگیر شد، در اوایل قرن ۱۹ میلادی همزمان با امپراطوری ناپلئون بنا پارت و سلطنت فتحعلی شاه قاجار صورت گرفت. اگرچه این تغییرات زیربنایی نبود، ولی آغاز مدرنیزاسیون در ایران است (قبادیان، ۱۳۸۳: ۲۸). بدین ترتیب اولین تغییر اساسی در فرهنگ ما حاصل می­شود. در زمان فتحعلی شاه همزمان با آغاز پیشروی روس­ها در قفقاز، درگیری اروپاییان در ایران به شدت افزایش یافت.

 

برخورد سنت و مدرنیته در دوره ناصرالدین شاه

در دوره ناصرالدین شاه، تحولات و تغییرات و جریان نوگرایی که در اثر جنگ های ایران و روسیه، درگیری­های ایران و انگلیس و بعد از آن در ارگان نظام لشگری، سیاسی و فکری کشور آغاز شده بود، جلوه ای بارزتر و ملموس تر پیدا کرد و از نظر کمی و کیفی دامنه گسترده تری یافت. از طرف دیگر کشورگشایی ممالک اروپایی نیز صورتی جهانی به خود گرفت و رقابت میان آنها برای دستیابی به ایران شدت پیدا کرد (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). اگر برخی کوشش­های اصلاحی نیمه نخست قرن نوزدهم را کنار بگذاریم،

می بینیم که جریان نوسازی ایران، از دوران امیر کبیر صدراعظم ناصرالدین شاه آغاز می شود. سمت و سوی کلی اصلاحات امیر کبیر عبارت بود از: تحکیم قدرت دولت، نوسازی دستگاه اداری و آموزش و پرورش (جهانبگلو، ۱۳۸۰: ۳۰). در پی دغدغه های عباس میرزا و راه حل های وی امیر کبیر، صدر اعظم ناصر الدین شاه، از جمله سیاست مدارانی بود که دغدغه های تمدنی و پرسش­هایی از جنس پرسش­های عباس میرزا داشت.

تأسیس دارالفنون، اعزام دانشجو به خارج، وارد کردن برخی صنایع به کشور، محدود کردن اختیارات شاه، انتظام سیستم مالی و … از جمله این دغدغه هاست. این پرسش­های آغازین به تعبیر برخی از اندیشمندان محصول شکست در جنگ با روسیه بود چرا که هم فهم اولیه سیاست مدارانی چون عباس میرزا از تمدن غرب، فهمی نظامی بوده است و هم اولین اقتباس های ایران از غرب، دانش و فن نظامی است. به بیان دیگر، شروع فرآیند گسترش تمدن غربی از خلال تکنولوژی نظامی رخ داده است (نفیسی، ج۲، ۱۳۸۴، ۲۲۲).

سپهسالار، دیگر صدر اعظم ناصرالدین شاه نیز همچون امیرکبیر، قصدش گسترش تمدن غرب در ایران بود و با ترغیب شاه به دیدار از غرب می­خواست وی را با خود همراه سفر ایرانیان به خصوص امرا و اشراف و شخص پادشاه به اروپا در همین دوران به صورت مستمر و پیوسته انجام پذیرفت. این ارتباطات و رفت و آمدها به غرب به تدریج، وجوه جدیدی از زندگی و تمدن غرب را به روی ایرانیان باز کرد. در هر سفر به غرب آنها مواجه با تمدن و فرهنگی شدند که به سرعت در حال تغییر و تحول و پیشرفت بود.

مدرنیزاسیون شکل ظاهری شهرها، روستاها و جامعه اروپایی را به کلی تغییر داده بود. این مناظر برای ایرانیانی که هنوز در جهان سنت می­زیستند، بسیار جذاب و خیره کننده بود. اگر در گذشته تنها برتری نظامی غرب بر ما ثابت شده بود، اینک برتری علمی، تکنولوژیک و رفاه اجتماعی آنها عیان گردیده بود. عده­ای از اصلاح طلبان و منورالفكران فرنگ رفته همانند سید جمال الدين استرآبادی؛ میرزا تقی خان امیر نظام، میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا یوسف خان مستشارالدوله؛ میرزا ملکم خان آخوند زاده و به فکر چاره جویی، ارائه راه حل و جبران عقب افتادگی افتادند.

در این دوره نظرات مدرنیسم و اقدامات در جهت انجام آن توسط اصلاح طلبان و روشنفکران و پذیرش ظواهر مدرنیسم توسط دربار و طبقه اشراف مورد توجه قرار گرفت (قبادیان، ۱۳۸۳: ۵۰). اعزام دانشجو به فرنگ، ترجمه کتب تاریخی اروپایی به انگیزه دریافتن علل ترقی مغرب زمین، انتشار روزنامه و استخدام مهندسان، اطباء و متخصصان اروپایی در امور مختلف، همگی در این راستا صورت گرفت (آدمیت، ۱۳۵۴: ۱۶۳). همزمان، نسیم مدرنیته زیر بنای نظام سیاسی کشور را نیز تحت تأثیر قرار داد.